باران
شيشه پنجره را باران شست
از دل من اما ... چه كسي نقش تو را خواهد شست ؟!!!
آسمان سربي رنگ ... من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
مي پرد مرغ نگاهم تا دور ...
خواب روياي فراموشي هاست ... خواب را دريابم. من شكوفايي گلهاي اميدم را در رويا مي بينم
و ندايي كه به من مي گويد : گرچه شب تاريك است دل قوي دار سحر نزديك است
دل من در دل شب خواب پروانه شدن مي بيند. مهر در صحرا مان داس بدست خرمن خواب مرا مي چيند
ديده در آينه صبح تو را مي بيند.
تو گل سرخ مني تو گل ياس منی ... تو همان شبنم پاك سحري
نه ! از آن پاك تري
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی